آیا کار کردن روی یک کتاب عکس شما را به عکاس بهتری تبدیل می کند؟

فریمن پترسون یک عکاس، معلم، و نویسنده با سابقه است. او بعد از تدریس سمینارهایی برای گروه هایی به بزرگی ۴۰۰۰ نفر و گردآوری تعدادی کتاب عکاسی، بینش هایی را درباره فرآیندی که سال ها به آن نزدیک بوده است، به اشتراک می گذارد.

در این مطلب که بخشی از مصاحبه با این هنرمند است، فریمن یک تمرین عکاسی عالی هم معرفی کرده که پیشنهاد می کنیم حتما مطالعه نمایید.

عده بسیاری در سراسر جهان از طریق سمینارهای پترسون با گروه های بزرگ ۵۰ تا ۴۰۰۰ نفری در فضای هنرهای تجسمی، موسیقی، آموزش، و بوم شناسی، به صمیمیت، متفکر بودن و سخاوت او پی برده اند.

کارهای شخصی او از مستند تا امپرسیونیستی را شامل می شود، و همیشه با مضامین اساسی دنیای طبیعی طنین انداز می گردد. تصاویر او در کتاب ها، مجلات، ژورنال ها، روزنامه ها و آگهی های متعددی منتشر شده، و در سراسر جهان به نمایش درآمده است.

فریمن نویسنده کتاب های متعددی از جمله «عکاسی برای لذت بردن از آن، عکاسی از چیزهای طبیعی، عکاسی و هنر دیدن، ناماکوالند: باغ خدایان، پرتره های زمین، امپرسیونیسم عکس و تصویر ذهنی، نور سایه: زندگی یک عکاس، و ادیسه: مدیتیشن و افکاری برای سفر زندگی» می باشد.

او در حال حاضر در یک حفاظتگاه زیست محیطی در شمپرز بلاف، نیوبرانزویک، کانادا زندگی می کند.

در ادامه این مطلب بخشی از مصاحبه با این هنرمند را می خوانید که در شماره ماه نوامبر مجله المنت (Element Magazine) منتشر شده است:

آیا کار کردن روی یک کتاب عکاسی به شما کمک می کند تا عکاس بهتری شوید؟ انتخاب و سازماندهی تصاویر برای هر کتاب چقدر برای شما مهم است و چطور این فرآیند را انجام می دهید؟

اگر کمک می کند، به این دلیل است که فرآیند بسیار سخت انتخاب و سازماندهی و ویرایش تصاویر باعث می شود که من از دریچه چشم افراد دیگر و همینطور خودم به تصاویرم نگاه کنم. بسیار مهم است به خاطر داشته باشید که من کتاب را برای خودم خلق نمی کنم.

من هیچ وقت خودم کتاب هایم را منتشر نکرده ام و همیشه ویراستاران باتجربه ای با نگاه انتقادی عالی داشته ام تا با من کار کنند. من به سرعت متوجه شدم که حتی زمانی که ویراستار من در مورد تصاویر یا نوشته ها بسیار سختگیر بود، سعی داشت به من کمک کند تا کتابی با کیفیت بهتر تولید کنم.

من ممکن است با آنها مخالفت کرده باشم، اما هیچ وقت از آنها عصبانی نشدم یا با آنها بحث نکردم، اما صحبت های صادقانه و باملاحظه زیادی با هم داشتیم.

عکاسانی که خودشان کتاب ها را منتشر می کنند، به ندرت نظرات انتقادی و عینی یک ویراستار را دارند و اغلب این مسئله خودش را نشان می دهد. تصاویر بسیار زیاد، تکرارهای بیش از حد، طراحی کلی و چیدمان تصاویر ضعیف.

از طرف دیگر، استثتائات برجسته ای نیز وجود دارد، که یکی از آنها شریک تدریس من از سال ۱۹۹۶، آندره گالانت بود، که کتاب های عالی اش را خودش منتشر کرده است.

ممکن است لطفا بینشی در مورد مکانیزم دیدن خود به ما بدهید؟ هنگامی که صحنه ای را مقابل خود دارید که می خواهید از آن عکس بگیرید، مراحل بعدی از منظر بصری چه هستند؟

در ذهن من، هیچ کلمه ای مهم تر از «انتزاعی – abstract» در رسانه وجود ندارد. معنای آن این است که من در هر موقعیتی به چیزی فراتر از برچسب های سوژه نگاه می کنم تا طرح خالص – به خصوص خطوط و اَشکال – را مشخص کنم.

خطوط (و لبه ها) اَشکال را ایجاد می کنند، بنابراین من به سرعت تعیین می کنم که می خواهم با چه تعداد از آنها کار کنم، که به ندرت بیشتر از پنج خط و شش شکل است، اما معمولا فقط یکی دو خط و سه شکل است.

(زمانی که یک صحنه یا موقعیت خطوط و اَشکال زیادی دارد، من معمولا آن را به عنوان یک کل واحد می بینم و ترکیب بندی می کنم – یک شکل تک بافت، در واقع یک پرده نقش دار.)

مرحله بعدی تعیین اندازه و موقعیت هر شکل در فضای تصویر است، که به معنای نزدیکتر شدن، عقب رفتن، کج کردن رو به بالا، کج کردن رو به پایین، و غیره است. من اجازه می دهم احساساتم مرا هدایت کنند؛ این تصمیمات به ندرت منطقی هستند.

یک تمرین بصری که می توانید با خوانندگان ما به اشتراک بگذارید تا به آنها کمک کند بهتر ببینند و عکس های قوی تری را ترکیب بندی کنند؟

این تمرینی است که از سالها پیش که حتی زمان آن را به خاطر نمی آورم، دارم به دانشجویانم و خودم می دهم.

در هر جایی که ایستاده اید، از یک نفر بخواهید تا عددی بین ۲۰ و ۵۰ به شما بگوید، سپس از آنها یک جهت را بخواهید ، چپ، راست، یا مستقیم.

اگر آن شخص گفت ۴۳ و چپ، ۴۳ قدم معمولی به سمت چپ بردارید، سه پایه خود را زمین بگذارید (یا دایره کوچکی به قطر حدود یک متر بکشید) و هر چقدر که لازم است وقت صرف کنید تا ۳۰ ترکیب بندی دقیق از آن نقطه ایجاد کنید. یک گزینه دیگر این است که هولاهوپ (حلقه ورزشی) را بچرخانید، سپس در داخل آن بایستید (هر جا که افتاد) و ۳۰ عکس از آنجا بگیرید.

وقتی این تمرین شروع می کند به خسته کننده شدن، شما حدود چهار یا پنج تصویر با یک پیشرفت بصری یا افزایش توانایی دیدن خود فاصله دارید.

به طور خلاصه، «بهترین جا در جهان برای دیدن و عکس گرفتن، همان جایی است که هستید».

آیا تا کنون پیش آمده که عکسی فوق العاده ببینید و با خود بگویید: خدای من چگونه عکاس چنین تصویری خلق کرده؟ گاهی اگر خوش شانس باشید، عکاس تنظیماتی که در دوربینش به کار برده را با شما به اشتراک می گذارد (دیافراگم، سرعت شاتر و ایزو). اما آنچه شما واقعا می خواهید بدانید این ها هستند: ترکیب بندی چگونه انتخاب شده، شرایط نوری چگونه بوده، چه تجهیزات خاصی مورد نیاز است و یا اینکه اصلا چه چیزی الهام بخش عکاس اثر بوده است. کتاب فوتوزار با همین هدف خلق شده است.

جواب دادن به این سوال سخت است. از بین پنج کتاب آموزشی ام، دومین کتابم «عکاسی و هنر دیدن» از همه محبوب تر بود، اما کتاب های اول و چهارم «عکاسی برای لذت بردن از آن» و «عکاسی از دنیای پیرامون» با اختلاف کم در رده دوم قرار داشتند.

با نگاهی به گذشته، احتمالا باید به مورد آخر عنوان ساده تر «عکاسی و طراحی بصری» داده می شد، که واقعا هم کل کتاب در همین مورد است. من احساس می کنم که این کتاب از نظر هنر و مهارت آموزنده ترین کتاب است، اما شاید دو مورد اول برای افرادی که می خواهند «رها شوند» و خودشان را در لذت خوب دیدن غرق کنند، «رهایی بخش تر» باشد.

از بین ده کتاب دیگر، دو کتاب مورد علاقه شخصی خودم «اودیسه» (درباره چهار شهر متروکه معدن الماس در نامیبیا) هم برای تصاویر و هم برای نوشته ها و کتاب بزرگ پر از تصاویر و مقالات «پذیرش خلق کردن» هستند که در نمایشگاه بزرگ سال ۲۰۱۴-۲۰۱۳ من در گالری هنری بیوربورک در فردریکتون مرا همراهی کردند.

منبع:lenzak.com

نویسنده: جارون اشنایدر (JARON SCHNEIDER)

میانگین امتیازات ۵ از ۵